اشاره: اشنویه یکی از شهرهای کردنشین واقع در جنوب استان آذربایجان غربی و در 76کیلومتری جنوب ارومیه قرار گرفته است. تقریبا تمامی ساکنان این شهرستان 62 هزار نفری را اهلسنت (99درصد شافعیمذهب و 1درصد حنفیمذهب) تشکیل میدهند. این شهرستان در نوار مرزی ایران، عراق و ترکیه قرار گرفته است. منطقهی اشنویه با توجه به مساعد بودن آب و هوای معتدل کوهستانی، پوشش گیاهی و کوهستانی بودن دارای جاذبههای گردشگری فراوانی نیز هست. لازم به یادآوری است مطلب زیر تلفیقی از دو نوشتهی جداگانه است.
پایگاه اطلاعرسانی اصلاح در نظر دارد، همهی مناطق اهل سنت و مشاهیر آن را در همین جایگاه به خوانندگان عزیز معرفی نماید. لذا از همهی سروران عزیز خواهشمند است اطلاعات و دانستههای تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی، ادبی و ... خود را در مورد مناطق اهلسنتنشین ایران و مشاهیر، جمعآوری و برای درج در سایت ارسال نمایند.
وجه تسمیه اشنویه
اشنویه گهواره اولین حکومت قانونی ایران (حکومت ماد). محل تاخت و تاز اعراب، لشکرگاه اعراب، ولید بن عقبه، سلمان بن ربیعه ، بکیر بن عبدالله، نبردگاه سلطان جلالالدین خوارزمشاه، محل تاخت و تاز مغولان، محل پیشوازی از نادرخان افشار، محل کشتهشدن اسماعیل آقا سمیتکو، محل دفن ملامصطفی بارزانی و... که با این همه اشخاص برجسته تاریخی و آن همه رویدادهای نظامی و اجتماعی روبرو شده و استحقاق آنرا دارد که مرکز بهترین آثار تاریخی و اسناد و مدارک گرانبها باشد؛ بطوریکه شاید هر کیلومتر از زمین آن مرکز یک واقعهی مهم تاریخی بوده که اگر تحقیقات باستانشناسی در آن صورت گیرد نشانههای زیادی از تمدنهای کهن در آن کشف خواهد شد. وجود تپههای باستانی متعدد نظیر تپهی ملااحمد(گردی مهلا ئهحمهد) و تپههای مختلف دلیل انکارناپذیری بر قدمت تاریخی این شهر میباشد.
اشنویه از نظر سیاحان، مورخان، کتابها و نویسندگان مشهور
در کتب مورخان، سیاحان و جهانگردان عرب و غیرعرب اشنویه را با نامهای مختلف ذکر کردهاند که مهمترین این اسامی عبارتند از: اشنه، شنو، ایشپوئینی و اشنوناک و مسنوبین به این شهر را اشنویی، شنویی و اشنوی نامیدهاند.
نام اشنویه از قبل از اسلام در تمامی کتابهای مدونه آمده است.
اشنویه از نظر ابنحوقل
ابوالقاسم محمدبنحوقل بغدادی سیاح معروف و جغرافیدان عرب در سال 331 هجری قمری (941 میلادی) به منظور مطالعه در مورد کشورها و ملتهای مختلف و به منظور تجارت سفر مشهور خود را از بغداد شروع کرده و کشورهای اسلامی را از شرق تا غرب پیموده و در کتاب معروف خود «صورةالأرض» در مورد اشنویه مینویسد: "چنانچه مراغه در سمت شرق و ارومیه در سمت مغرب این شهر است. روستاهای پهناور و نواحی فراخ ، نعمت آن شهر است. اشنه شهری پردرخت و سبز و خرم و دارای میوهها و فراخی نعمت، انگورها و آبهای جاری است. اشنه هم، محصولات ارومیه و مراغه را بطور فراوانی دارد زیرا زمین آن مساعد است.
اکراد هذبانیه در آنجا سکونت دارند ییلاقشان همین شهر است و در آنجا به چرانیدن احشام خود میپردازند و هم دارایی و اندوخته ایشان در همین جاست.
در اشنه در اوقات معینی از سال بازارهایی برای تجارت تشکیل میشود که بسیار سودمند میباشد و فروش و منابع فراوانی دارد از این شهر و حومه آن گوسفند، چارپا، عسل، بادام و گردو و مانند آنها از امتعه تجارتی را به نواحی موصل و تازهشهر، جزیره و سایر نواحی میبرند."
اشنویه از نظر حمدالله مستوفی
حمدالله مستوفی مورخ معروف دورهی مغول در سال 740 هجری قمری از طرف خواجه رشیدالدین فضلالله وزیر متصدی امور مالیاتی برای بررسی وضعیت شهرهای آذربایجان به شهر اشنویه سفر کرده و از اشنویه و آثار آن دیدن کرده است و در کتاب «نزههالقلوب» درباره این شهر مینویسد: "تومان خوی چهار شهر است خوی، سلماس، ارومیه و اشنویه. فاصله اشنویه تا تبریز سی فرسنگ است.
اشنویه شهری وسط است در میان کوهستان بر یک مرحله ارومیه افتاده، در غرب مایل قبله، هوایش خوشتر از ارومیه بوده و آبش از ارومیه که از آن جبال برمیخیزد. حاصلش غله و دیگر حبوبات و انگور بُود. مردمش بیشتر سنی شافعیمذهب هستند صدو بیست پاره دیه از توابع اوست و ضیاعش را حاصلی نیکوست. حقوق دیوانیش نوزده هزار و سیصد دینار است.
بحیرهی «چیچست» به ولایت آذربایجان که آنرا دریا شور گویند بلاد ارمیه- اشنویه – ده خوارقان و طروج و سلماس بر ساحل اوست."
اشنویه در مرات البلدان یاقوت حموی
یاقوت حموی سیاح ،مورخ و جهانگرد معروف عرب در سال 617 هجری قمری در سفر تبریز از اشنویه دیدن کرده و درباره این شهر مینویسد:
"اشنویه بلدهای است در یکی از حدود آذربایجان، در سمت اربیل و تا ارومیه دو روز راه است تا اربیل 5 فرسخ فاصله دارد باغات بسیار دارد و گلابی آن نهایت ممتاز و به جمیع نواحی نزدیک آن میرود.
عیبی که در این بلد است این است که خانههای آن خراب است. در سفر تبریز از این شهر گذشتم و آنرا تماشا کردم . جمعی از فضلاء به این شهر منسوبند."
اشنویه از نظر اصطخری
ابوالاسحاق ابراهیم ابن محمد اصطخری جغرافیدان معروف که در قرن چهارم هجری در دوره خلفاء عباسی میزیسته است در کتاب المسالک و الممالک که در سال 650 هجری قمری تألیف نموده بعداز تعریف شهرهای ارومیه ، مراغه و اردبیل در مورد اشنویه مینویسد:
"مراغه و ارومیه شهرهای بزرگ در کنار رودخانه صوفی چای هستند و شهرهای میانه، داخرقان، خوی، سلماس ، مرند، تبریز، برزند، موقان، جابروان و اشنه شهرهای کوچکتری از این دو شهر هستند."
اشنویه در نوشتههای رالین سون
هنری رالین سون افسر برجستهی انگلیسی که برای خدمت در ایران از طرف انگلیس مأمور شده بود در سال 1245 هجری (1836 میلادی) ضمن بازدید از نقاط مختلف آذربایجان از منطقهی اشنویه دیدن کرده و چنین نوشته است:
"اشنویه در پای کوهستانهای بزرگ کردستان قرار گرفته است و از دو سو محدود به کوههای کم ارتفاعتری است که پله پله روی هم قرار دارد بدین سان در آغوش آن کوهها اشنویه به شکل دشت کوچک و در عین حال بسیار بارآور و زیبایی خودنمایی میکند. آب گادر که از میان درهی باریک و ژرفی از کوهها سرازیر میشود. دشت را دو بخش میسازد این رود و سایر رودهایی که از همان کوهها سرازیر میشود. زمینهای سراسر ناحیه را سیراب میکند. دشت اشنویه واقع بر زمینهای نسبتاً بلند، در دامان کوهها نزدیکی منتهیالیه غربی آن سلسله قرار گرفته است و در پیرامونش در حدود چهل دهکده دیگر دیده میشود."
هنگام سفر رالین سون جمعیت اشنویه که تمامی آنها از کردان بودند از هشتصد خانوار تجاوز نمیکرد حال آنکه پیش از واگیری طاعون در این شهر چهار تا پنج هزار خانوار کُرد در این ناحیه زندگی میکردند. رالین سون مدعی است که در 1240 ه. شهر اشنویه تقریباً هزار خانه داشت و حال آنکه 10 سال بعد تعداد خانهها به دویست خانوار کاهش یافته بود با این همه از نظر درآمد اشنویه با بناب برابری میکرد و همه ساله مبلغ چهار هزار تومان به دولت مالیات میپرداخت.
اشنویه در معجمالاعلام شرق و غرب
اب فردینال توسل مسیحی درباره اشنویه مینویسد: "اشنو شهری است در آذربایجان غربی که در جنوب ارومیه واقع شده است. آثار تاریخی که در اشنویه موجود است اشنویه را از توصیف بینیاز کرده است.
یکی از آثار قدمت اشنویه کنیسهی سرگیس و باخوس است؛ سرگیس و باخوس از مشهورترین شهدای امرای مسیحیان در قرن سوم میلادی هستند که از امرای بزرگ لشکر مکسیموس بودهاند. با خوس در بالیس در کنار رود فرات به قتل رسیده است و سرگیس در رضافه که یکی از محلات شهر بغداد است به قتل رسیده است."
اشنویه در حدود العالم من المشرق الی مغرب
مؤلف کتاب حدود العالم در سال 372 هجری قمری از شهرهای آذربایجان دیده کرده و در رابطه با شهر اشنویه مینویسد:"اشنه، سراو، میانه، خونه و داخزقان شهرهای کوچک با نعمت بسیار، آبادان هستند که آبهای روان و میوههای نیکو دارند."
اشنویه در بُلدان خلافت شرقی
گی ولسترنج در کتاب بلدان خلافت شرقی که در قرن 19 میلادی نوشته شده است در مورد این شهر مینویسد:
"شهر اشنه در شمال ایران است و در روزگار ابن حوقل کردها در آن سکونت داشتهاند. در قرن چهارم هجری (دهم میلادی) از اشنه و نواحی آن گوسفندان و چارپایان را به موصل و نواحی جزیره میبردهاند. شهری پر درخت و سرسبز و خرم بوده است و دامداران گوسفندان خود را به چراگاههای آن میبردهاند."
اشنویه در قاموس الاعلام
ش سامی در سال 1316 هجری در جلد اول کتاب «قاموس الاعلام» که به زبان ترکی در استانبول به چاپ رسیده در مورد اشنویه میآنویسد: " اشنه قصبهای است در آذربایجان (ارومیه) که در فاصله 60 کیلومتری جنوب ارومیه واقع است و در شمال نهر گادر قرار گرفته و به گفته مسقط الرأسی یاقوت حموی در سال 616 ها.ق موقع مراجعت از تبریز از این قصبه گذشته است. زادگاه بعضی از علماء ملقب به اشنایی- اشجعی بوده است و دارای باغها و بوستانهای فراوانی است.
اشنویه در دائرة المعارف تشییع
در جلد دوم این دائرة المعارف که در تهران سال 1369 زیر نظر بهاءالدین خرمشاهی احمد صدر حاج سیدجوادی و کامران فانی نوشته شده است دربارهی اشنویه نوشته شده است:
اشنویه – شهر ، جمعیت در سال 1365 – 17250 نفر
مرکز بخش اشنویه – شهرستان نقده – استان : آذربایجانغربی
واقع در45 درجه و 7 دقیقه طول شرقی ، 37 درجه و 3 دقیقه عرض شمال در ارتفاع 1500 متری در 140 کیلومتری جنوب شرقی ارومیه ( از طریق جاده بینالمللی ارومیه-مهاباد) واقع است. ناحیه اشنویه دارای دو بخش کوهستانی و جلگهای است آب و هوای آن در بلندیها که در شمال قرار دارد سرد و کوهستانی و در جلگهای که در جنوب شهر گسترده است معتدل است.
آب این شهر از رودخانه اشنویه و چشمهسارها تأمین میگردد. اشنویه ناحیهای کشاورزی و دامداری است و از مهمترین فرآوردههای آن غلات، حبوبات، توتون، انگور ، گردو، بادام و لبنیات را میتوان برشمرد.
اشنویه سابقهی تاریخی دیرینهای دارد و پیش از آمدن آریاییها به ایران مسکن اقوامی چون لولوبیان، هوریان، آشوریان و اورارتوها بوده است. در اطراف این شهر بقایای آثار و کتیبههای بسیار قدیمی به چشم میخورد.
جغرافیانویسان مسلمان از اشنویه به نام «اشنه» یاد میکنند و زیبایی و فراخی نعمت آنرا میستایند یاقوت که خود اشنه را دیده بود از باغهای زیبای آن سخن میگوید و از گروهی «محدث» یاد میکند که از این ناحیه برخاسته بودند.
اشنویه در زلزله 1320 ه.ق به شدت آسیب دید و در جنگ جهانی اول شمار زیادی از سکنهی آن به دست روسهای تزاری، عثمانی و آشوریها از میان رفتند. در تقسیمات کشوری سال 1316 شمسی اشنویه بخش ارومیه تعیین گردید اما در مهرماه سال 1337 که شهرستان نقده تشکیل گردید، بخش اشنویه به این شهر داده شد...
اشنویه در برهان قاطع
محمد حسن خلف تبریزی در فرهنگ لغت مشهور برهان قاطع در مقابل کلمه اشنه نوشته است: " اشنه به ضم اول و فتح ثالث به معنی اشنان است که بدان رخت و جامه شویند و نام داوئی هم هست خوشبوی که آنرا دواله میگویند و به عربی شبیهالعجوز و سلکالقرود خوانند. مانند عشقه و لباب بر درخت پیچد و اگر بسایند و در چشم کشند چشم را جلا دهد."
اشنویه در دائرة المعارف فارسی
غلامحسین مصاحب مؤلف کتاب دائرةالمعارف فارسی در باره اشنویه چنین نوشته است: "اشنویه ، استان چهارم مرکب از دو دهستان اشنویه (مرز ایران و عراق) و دشتبیل است اشنویه بر اساس تقسیمات کشوری سال 1316 ه. ش بخش رضائیه (ارومیه) بوده و در مهرماه 1337 ها. ش اشنویه ، نقده و خانه تبدیل به بخش نقده شدند.
اشنیه – osnuye یا osna سال 1335 مرکز بخش دهستان اشنویه
شهرستان نقده ، استان چهارم براساس چپ رود گادر رود.
محصولش توتون، غلات، حبوبات است در منابع اسلامی نام این شهر از زمان اصطخری دیده میشود از عسل، بادام و گردو چهارپایان آن سخن میگوید که به موصل و جزیره حمل میشده است دهکدهی «سینگان» در فاصلهی 5 کیلومتری آن واقع است اشنویه بعلت واقع شدن در ناحیه مرزی اهمیت نظامی دارد.
محصول عمدهاش توتون، غلات، لبنیات است سیگار «اشنو» منسوب به این شهر است مسیر علیای رود گادررود آنرا مشروب میکند. سکنهی این ناحیه کرد هستند اسامی آبادیهای دهستان مانند سرگیس و بیمزورته حاکی از این است که سابقاً مسیحیت در این ناحیه نفوذی داشته است و از آبادیهای آن سنگان است . گردنهی معروف کلشین در ناحیه اشنو است.
سنگان
ده ، جمعیت 452 نفر در سرشماری سال 1335
دهستان اشنویه، بخش اشنویه، شهرستان نقده، استان چهارم در ارتفاع 4800 متری از سطح دریا، جنوب شرقی ارومیه. راولسنین آنرا مطابق سینخار (sinxar) مذکور در آثار بطلمیوس شمرده است ویرانههای دیر مار ابراهیم در نزدیکی سنگان که مورد احترام مسلمانان و مسیحیان است احتمالاً مشتمل بر یکی از کلیساهای قدیمی است، به قول راولسنین، ابراهیم نام اسقف اشنو است که در قرن 13 قبل از میلاد میلاد میزیسته و در آنجا به خاک سپرده شده است."
اشنویه در جغرافیای نظامی ایران
احمد رزمآرا در کتاب جغرافیای نظامی ایران در شرح جنگهای ایران و روم در اشنویه درباره این شهر مینویسد: " آذربایجان باختری در کلیهی عملیات متوالی که در سرتاسر تاریخ باختر انجام گرفته است یک مبدأ عملیاتی و محل تمرکز قوا بوده است؛ بطوریکه در کلیهی نبردهای روم، اشکانیان این منطقه بزرگترین و مهمترین مراکز چه از لحاظ تهیهی قوا و تمرکز ارتش و چه برای شکست و زبون ساختن دشمن بوده است.
در جنگ دوم با اشکانیان در قسمت اشنویه از ارتش دوم کاملاً جلوگیری نموده است و حتی توانستند بواسطه اطلاع به معابر کوهستانی ستونهای عقبه را تهدید نمایند بطوریکه رومیها ناگزیر شدند با دادن تلفات عظیم و بدون نتیجه عقبنشینی نمایند.
در جنگ بین ایران و روم در دورههای سوم کلیهی ارتش ایران در این ناحیه متمرکز شده و برای تعرض به طرف بینالنهرین تهیههای لازم را اجرا نمایند. تیمور برای تعرض به طرف ناحیه وان از این منطقه استفاده نموده است. در جنگهای قرن 14 تا 18 میلادی در دوران اغتشاش و بینظمی ایران ارتش روس برای تعرض به طرف عثمانی تمامی مناطق آذربایجان از جمله اشنویه را به شکل یک جبهه درجه دومی مورد توجه قرار داده است و در محورهای متعددی عملیات انجام داد. با شرح مراتب بالا ملاحظه میکنیم منطقه آذربایجان باختری یک مبدأ مناسب و مساعدی برای عملیات به طرف ناحیه باختری و خاک بینالنهرین در ادوار مختلف بوده است."
اشنویه در اولین منشور آزادی ملل- (فرمان کوروش)
کوروش، پس از ورود به شهر پرشکوه باستانی بابل (538 قبل از میلاد) برای آزادی ملل مختلف از اسارت بابلیها فرمانی صادر کرد که به موجب آن بالغ بر چهل هزار نفر از اسارت بابلیها آزاد شدند و به وطن خود مراجعت کردند. متن بابلی فرمان مزبور که بیست و پنج قرن پیش صادر شده است به سال 1879 میلادی در حفاری بابل کشف شد که اکنون در موزهی بریتانیا در لندن نگهداری میشود در محافل حقوقدانان جهان این لوح بعنوان اولین منشور آزادی تلقی شده است و فرمان مزبور که بر سطح استوانهای از گل رس در چهل و پنج سطر حک شده است معروف به «اعلامیهی کوروش» است و آن استوانه نیز به «استوانهی کوروش» مشهور شده است در این اعلامیه درباره اشنو نوشته شده است:
"... منم کوروش شاه جهان ، شاه جهان، شاه بزرگ ، شاه نیرومند، شاه بابل و...
در سراسر چهار گوشه (جهان) از دریای زبرین تا دریای زیرین کسانی که در... مسکن داشتند تمام شاهان سرزمین باختر که در خیمهها مسکن داشتند مرا خراجی گران آوردند و در بابل برپایم بوسه زدند از ... تا شهرهای آشور و شوش و آگاره و اشنوناک و شهرهای و زیسان و مورنو تا سرزمین گویترم، شهرهای مقدس آن سوی دجله را که مدتی دراز پرستشگاههایشان دستخوش ویرانی بود تعمیر نمودم. "
اشنویه در راههای باستانی و پایتختهای قدیمی غرب ایران
سراورال استین انگلیسی در سال 1314 شمسی به همراه هیأتی از باستانشناسان ایرانی و انگلیسی از شهر اشنویه دیدن کرده و برای اولین بار «تپه دینخواه»(گردی گووندی دنخه) را به جهان معرفی کرده است و نتیجهی تحقیقات سراورال استین در کتاب راههای باستانی و پایتختهای قدیمی غرب ایران نوشتهی دکتر بهمن کریمی درج شده است.
... سراورال استین در سال 1314 از این تپه بازدید کرده و در آن اقدام به کمانهزنی نموده که طبق مطالعات و نظر او قدمت تپه طی چند طبقه سکونت به 3500 سال قبل از میلاد بالغ میگردد با اینکه صریحاً در اظهار نظر سراورال استین قدمت تپه دینخواه به 3500 قبل از میلاد تاریخگذاری شده است لیکن در ترجمه آثار وی در کتابی به نام راههای باستانی و پایتختهای قدیمی غرب ایران نوشته آقای بهمن کریمی اشاره به کشف قبری شده است که در آن دو جسد یکی به حالت نشسته دیگری به حالت خوابیده مدفون بودند در زیر سر یکی خنجری از مس و بر روی شکمش حلقهای آهنین و جلو او مقداری سفال بدست آمده است. بنا به اظهار مؤلف مذکور ( سراورال استین ) تاریخ قبر مذکور را به 4000 سال قبل از میلاد میرساند که با کشف آهن در آن تاریخ گذاری صحیح به نظر نمیرسد زیرا شروع عصر آهن حدود 1100 تا 1200 قبل از میلاد تاریخگذاری شده است.
اشنویه در رساله سرحدیه
"بلوکات سرحدیه ولایت ارومیه عبارت است از محالات سته اشنویه ، مرگور ، ترگور ، برادوست و صومای که از طرف شمال از لاهیجان شروع کرده و به ترتیب مذکور پشت سر هم و به طرف شمال واقع شدهاند و نظر به تصرف امروزه و ایام انعقاد قرار نامه سمت مغربی هر یک منتهی به خط سرحد دولتین اعلام است.
محال اشنویه
طول محال از مشرق به مغرب و طول حالات دیگر از جنوب به شمال است. چنانکه اندک اشعاری شد از طرف مغرب این محالات که متصل به سرحد است، عبارت است از سلسله بزرگ کوه قندیل که مطابق میل خط سرحد از طرف جنوب شرقی به شمال غربی امتداد یافته و لیکن در این جاها قندیل اطلاق ننموده بعلت تعدد ذرات و تجدد حالات چنانکه در رشته کوههای بلند متعارف است. هر یکی از ذرات متعلقه را به اسم جداگانه از قبیل کلشین، گردنه پشت خرینه و گردنه زینی ماهی هلانه، پشت بیرام، گردنه زیناوخ، میرشهیدان ، زرینه میدان ایلی ، ریسنی کی، شکل باغی، گردنه دیلهزای، گردنهسور، گردنه ناوسیوان، کوهاسکندر، گردنه کوچک،کو، سرچشمه سلطانی تغییر مییابد.
بدیهی است که بر حسب اقتضای طبیعت همچو کوهها و شاخهها و پشتههای متعدد یمیناً و یساراً از آن منشعب و به جهات مختلفه اتفاق افتاده که به واسطه آنها چند قطعه جلگه مسطح در میان آنها پشتهها بعمل آمده که هر یک به مناسبت آب و آبادی و وسعت فضا با برخی از درهها و پشتهها محالی تعبیر نشده است. چنانچه محال اشنویه عبارت است از برخی کوهها و اراضی مسطحه است مشتمل بر دهات معموره و نزدیک به هم و اکثر دهات در جلگه مسطح آن که تقریباً شش فرسخ طولاً و روی هم دو فرسخ عرضاً میشود. واقع شده و از طرف جنوب به جبال و طلال طرف شمال لاهیجان «خانه» و از طرف مشرق به اراضی سلدوز و محال دول و از طرف شمال به پشتههای کوه رهندوله و اصل تنه زردکوه و کثرذروه دالامپر و سایر اراضی ترگور از طرف مغرب به رشته کوههای جبال سرحدیه که از سلسله کوه قندیل در این جاها بواسطه اختلاف ذرات به سیاه کوه و کلشین و گردنه پشت خرینه مشهور و گردنه سراوان و گردنه سیپالو و ذروه بیسوک و کوه کردی موسوم است محدود میباشد.
کلشین عبارت است از یکپارچه سنگ مربع مستطیلی است که قریب به دو ذرع ارتفاع و سه چارک قطر در صفحه سنگ مستطیل دیگر در قله مابین ذروه سیاهکوه و گردنه پشت خرینه مخصوصاً نصب کردهاند یک طرف سیاهکوه و کلشین که مشرف به طرف اشنویه منبع رود آلکاوه است که رو به طرف جلگه مسطح اشنویه رو به مشرق و شمال جاری است و در اواخر آن جلگه با رودخانه قادر که منبع آن ذروه سراوان و سیپالو و بیسوک و کوه گردی موسوم به سروکور است و آن مبداء جلگه اشنویه تا مقطع از وسط جلگه مزبوره رو به مشرق جاری و مسلط به دهات آنست قاتی میشود.
آبی دیگر هم که موسوم به رودخانه شهر و منبع آن درههای کوه رهندوله و بابوله واقع در اندرون ملک اشنویه و مرگور است بطرف این جلگه جاری است که از میان قصبه اشنویه و مرگور است بطرف این جلگه جاری است از میان قصبه اشنویه گذشته و سایر دهات حوالی آن را نیز آبیاری میکند. وقت طغیان آب یا عدم ضرورت آن در اواسط جلگه اشنویه قریب یک فرسخ پائینتر از شهر اشنویه به مجرای رود گادر میریزد. و کو گردی را به سبب آنکه منبع رود قادر است. سر قادر میگویند.
خزینه
عبارت است از دهکده مخروبهای که در طرف شرقی گردنه سراوان واقع شده و از ملک اشنویه محسوب است بدین مناسبت گردنه مزبوره را متوقفین اشنویه پشت حرینه نیز میگویند.
سیپالو
عبارت است از گردنهای که از طرف مغرب آن موافق تصرف امروز قریتین موله ملاله و لولانی از توابع محال سیدک عثمانی است.
پیسوک
عبارت است از ذروهای که از طرف جنوبی به ذروه سیپالو و از طرف شمال به ذروه قادر متصل است.
دهات بلوک اشنویه طوایف زرزا و بعضی از رعایا متوطند از عشیرت راوند مشهور به « سورچی» که چهار ریش سفید دارند و بقول بعضی پیش از این تابعه ایران بودند و اکنون تابع رواندوز عثمانیه و قریب هزار و هفتصد خانواری میباشند.
طایفه بایزآغا که چهار تیره موسوم به نورک، مالاباش، شینل و مام سال و قریب پانصد خانوار است در شعب کوههای رهندوله و بابوله و غیره ییلاقیشی نموده و سرعلفی به حاکم اشنویه میدهند زمستان را به گرمسیر رواندوز میروند مابقی در سرحدات مرگور ییلاقمیش مینمایند. سوای اینها باز طایفه راوند مشهور به سورچی که بزرگ آنها کریمخان است و همگی از تبعه دولت ایران هستند قریب به هفتصد خانوار میباشند و در قلعه مابین اشنویه و ارومیه متوطن دارند بعضی از اینها زمستان را به گرمسیر عثمانی میروند."
اشنویه در شعر شاعران
رسول رشاحمدی شاعر و فرهنگی مهابادی درباره اشنویه میگوید:
ئهو ههموو گهنجهکه ههن وا له شنۆ
گیان فیدا بو گهلو هۆزن وهکو تۆ
پاڵی وێداوه وهپاڵیی کێوان
کووا دهژی تاوێ دڵی من بێ وان
استاد سید قادر سیادت شاعر معاصر درباره اشنویه میگوید:
گهر دهپرسی له من نیشانی شنۆ
پێت بڵێم چۆنه شاری شاری جوانی شنۆ
وهک دڵی ڕۆشنی ئهوینداران
کاتی رێ بچته جێژوانی شنۆ
ئهو دهمهی ههڵدهنیشی ئاوی ڕنوو
خۆشه سهیرانی کوێستانی شنۆ
وهک بههاری بههشته رۆژی بهڵام
زۆر له رۆژ خۆشتره شهوانی شنۆ
سهوز و پیروزه رهنگه خوار و ژوور
وهک یهکه عهرز و عاسمانی شنۆ
کومهڵێکی نهجیبو رۆشنبیر
خهڵکی ئهو شاره ساکینانی شنۆ
پڕ له زاناو ئهدیب و دانیشمهند
شهوچران بۆ دڵی گهلانی شنۆ
مهوتهنی شیخ ئهمین و ئهحمهدی کور
شاری دڵداری و عاشقانی شنۆ
بۆیه بازاری گهرمه شێعر و ئهدهب
له دڵی ساردی کێوهکانی شنۆ
ههر کهسێ دێتو ئاوری دینێ
ئهمنیش دهسته چیلهکانی شنۆ
ده خوای گهوره خۆت بیپارێزه
له بهڵای عهرز و ئاسمانی شنۆ
دڵی (سهید) لهوێ به جێماوه
رهنگه بووبێته باخهوانی شنۆ
صفحه 84 – چیمن و چیا – سهید قادر سهیادهت- انتشارات صلاحالدین ایوبی – سال 1316 شمسی ارومیه
استاد شاعر حقیقی نیز دربارهی قدمت اشنویه مینویسد:
شنۆ پیری بهڵام شادی
نۆسهد ساڵی پێش میلادی
ئهگهر دهشڵێی شاهید بێنه
بڕۆ بهردی کێلهشین بخوێنه
ترجمه: اشنویه دارای قدمت فراوانی هستی اما همچنان شادابی، اگر برای اثبات قدمت آن شاهد میطلبی، برو سنگنبشتهی کیلهشین را بخوان.
معرفی کتیبهی کیلهشین
منطقه باستانی اشنویه آثار متعدد تاریخی را در خود جای داده و بخشی از تاریخ تمدن ایران باستان مدیون آثاری است که در این منطقه پیدا شده است و هم اکنون بقایای آثار و تپههای متعددی که هر کدام نشان از تمدن پیشرفته جهان کهن را در سینه دارند در این خطه به جای مانده است. باستانشناسان به این نتیجه رسیدهاند که این ستون ماندگار تاریخی در سال 814 قبل از میلاد به دست ایشپوینی پادشاه اورارتو در این محل نصب شده است.
مرحوم نصرتالله مشکوتی در فهرست بناهای تاریخی ایشپوینی را به اورارتو نسبت میدهد. در حالی که در متن کتیبه اسمی از اورارتو برده نشده است و از شاه تاتیری سخن میگوید اگر نائیری را با نهری امروزی که منطقهای در همان حوالی کتیبه است بدانیم امپراطوری نهری به زمانهای بسیار دور میرسد.
معنی لغوی کیلهشین
کلاشین استوار سنگ بنای تاریخ - کلاشین نام خود را از دو واژه کردی "کله به معنای سنگ قبر و شین به معنای آبی یا کبود" گرفته است لغت کل به معنای «به معنای سنگ قبر» در میان مسلمانان معنی خاصی دارد و آن عبارت است از سنگ کوچکی به صورت مکعب مستطیل یا استوانه که در کنار قبر یا در بالای سر اموات نصب مینمایند.
جایگاه تاریخی
جایگاه این سنگ تاریخی جزو ملک روستای «درود» به غرب شهرستان اشنویه است که در زبان کردی «دڕوو» به معنای خار خوانده میشود. روستای درود بالاتر از روستای شیخان در دهستان هیق قرار گرفته است معبد و گذرگاه و همچنین رشته کوه معروفی در نوار مرزی ایران و عراق نام خود را از این سنگ گرفتهاند. این سنگنوشته به جای ستون مرزی در سر راه رواندوز به اشنویه در وسط گردنه کوهی که اشنویه را از رواندوز جدا میسازد نصب شده بود با وقوع جنگ بین ایران و عراق با توجه به اهمیت تاریخی و به منظور حفظ این میراث ارزشمند فرهنگی از آسیبهای احتمالی در سال 1365 به پیشنهاد برخی از فرهنگ دوستان منطقه و با مساعدتهای مرکز باستانشناسی ایران و سازمان میراث فرهنگی این سنگنوشتهی تاریخی به موزه ارومیه انتقال یافت و با انتقال این کتیبه به موزه ارومیه از خطر نابودی نجات یافت امید است در آینده بعد از آرامش کامل با اتخاذ تدابیر لازم به محل اصلی انتقال و تحت حفاظت قرار گیرد.
مشخصات فیزیکی
کتیبه سنگی کلاشین به خاطر جنس خاص این سنگ مشهور است که این نوع سنگ در منطقه یافت نمیشود و ظاهرا این سنگ از مکان دیگری به این مکان آورده شده است کتیبه به صورت یکپارچه و با دو خط میخی او رارتویی و آشوری در هر چهار طرف سنگ دارای نوشته میباشد.
قسمت آشوری این سنگ در اثر تیراندازیهای مکرر افراد ناآگاه به شدت آسیب دیده است ولی خطوط آن هنوز خواناست. در قسمت پشت کتیبه که به زبان اورارتویی است ساییدگی بر روی سنگ دیده میشود.
ارتفاع این سنگ نوشته 167 سانتیمتر است و عرض باریک آن چهل سانتیمتر است که به عنوان رشته و اتصال در مقر چهارگوش وسط پایه به ابعاد 23x 4 سانتی متر جای گرفته است ضخامت کتیبه از بالا به پایین از 28 تا 30 سانتی متر متغیر است . اضلاع چهارگوش پایه حدود 112 x 114 سانتی متر است و این سنگ بر روی یک پایه مکعب شکل گرفته است و وزن این کتیبه همراه با پایهاش 6/1 تن میباشد.
معرفی کیلهشین
نخستین کسی که این لوحه را به دنیا معرفی کرد شولتز باستانشناس آلمانی بود که در سال 1829 این سنگ را کشف کرده و از آن کپیبرداری نمود، اما چند روز بعداز کپیبرداری این شخص به قتل رسید و هنگام کشته شدن رونوشتی را که از خطوط این سنگ برداشته بود از بین رفت.
پس از مرگ شولتز در سال 1838 ژنرال راولسنین کاشف معروف بیستون و آشورشناس مشهور انگلیسی قسمتی از خطوط این سنگ را رونویسی نمود و آن را در معرض مطالعه دانشمندان و علاقمندان قرار میدهد. در سال 1852 خانیکوف روسی و در سال 1858 بلاو از این سنگ قالب تهیه میکنند و در سال 1858 بلاو از مجموع مطالعات انجام شده مطلبی تهیه و منتشر مینماید.
در سال 1882 میلادی مستشرق دیگری به نام سایکه موفق به ترجمه متن اورارتوریی این کتیبه میشود. در سال 1890(م) دمرگان فرانسوی در جستجو و کشف راز این سنگ برمیآید. تا این تاریخ هیچگونه قالبگیری کاملی از سنگ نوشته کلاشین گرفته نشده بود در پاییز همان سال دمرگان شخصاَ به آذربایجان آمده و پس از اینکه حکومت وقت آذربایجان یکی از خوانین ایل زرزا را در اختیار وی قرار میدهد همراه با خان مزبور از دهکده هیق به طرف گردنه کلاشین حرکت میکند و پس از رسیدن به مقصد در مدت دو ساعت به طریقه اشامپاژ نسخه کاملی از تمامی جهتهای لوحه تهیه میکند.
بخشی از خطوط این لوحه که به زبان آشوری است برای اطلاع کامل از متن آن به وسیله ژاک دمرگان به پرشیل آشورشناس مشهور عرضه میگردد. پرشیل پس از زحمات فراوان موفق به ترجمه آن گردید و آن را همراه با مقدمهای در یکی از روزنامههای پاریس انتشار میدهد.
متن اصلی کتیبه کلاشین از 42 سطر تشکیل شده است و از آن چنین مستفاد میگردد که ... مهر کپوسی، ایشیوینی و منوا که هر سه از پادشاهان سرزمین توشیبا بودهاند، این سنگ را به هالدیه خداوند شهر موازیر اهدا کردند.
ولایت پارسوا در غرب دریاچه ارومیه (چی چست) قرار داشت و در قرن ششم قبل از میلاد دولت جدیدی بنام هالدیه یا خالدیه ظهور کرده و ولایت پارسوا را به خود ضمیمه کرده پادشاه خالدی سنگ کلاشین را تراشیده و در گردنه کلاشین در جنوب غربی دریاچه نزدیک سرحد نصب کرده است.
ترجمه متن اورارتویی سنگ نوشته کلاشین
نزد خدای خالدی به شهر موساسیر برای تقدیس آمدند رمهای به خدای خالدی تقدیم داشته و چنین گفتند آن کس که این رمههای رهاشده را از جلوی دروازه معبد خدای خالدی بریابد، آنکس که بیند آنها را میدزدند و خود را در تاریک و خفا پنهان سازد، و آنکس که در مرکز شهر موساسیر زندگی میکند و میشنود.
مشخص این رمهها را، از برابر دروازههای خدای خالدی از نابودی آنها، افسرده نمیشود به چنین آدمی، خدای خالدی مرحمت و الطاف بیکران ندارد و نسل او را از روی زمین برخواهد داشت.
هر کس این سنگنبشته را از این جا بردارد، هر کس این سنگنبشته را بشکند، هر کس به کس دیگری بگوید، برو این سنگبشته را بشکن، تمامی خدایان شهر موساسیر، خدای خالدی، خدای هوا، خدای خورشید نسلش را از روی زمین برخواهد انداخت.
ترجمه متن اورارتویی سنگ نوشته کلاشین
آنگاه که ایشپوینی پسر «ساردور»
شاه بزرگ، شاه قدرتمند،
شاه جهان،
شاه سرزمین «نایری»
سرور بزرگ شهر «توشیبا شهر»
و «منووا» پسر او
نزد خدای «خالدی»
به شهر «موساسیر»
به معبد بلندی
که برای خدای «خالدی»
بنا کرده بودند، آمدند،
«ایشپوینی» پسر «ساردور»
برای معبد بزرگ،
جنگ افزارهای نفیس، و
رمه های زیبا
آورده است.
«ایشپوینی» اشیاء مفرغی
و ظروف مفرغی
آورده است.
ایشپوینی
رمههای بسیار
آورده است
(که)
تمام این هدایا را
دوباره (مجددا)
(برای این معبد)
مقرر داشته است.
«ایشپوینی»
تمامی این هدایا را
در برابر دوازده «خالدی»
به خدای «خالدی»
به خاطر (دوام) زندگی خود،
ارزانی می دارد...
«ایشپوینی» بعنوان کفاره
1112 گاو
9120 ( بز فربه، و قوچ،)و
12480 بز فربه
برای وقف آورده است
هنگامیکه «ایشپوینی» پسر «ساردور»
شاه بزرگ، شاه قدرتمند،
شاه جهان،
شاه سرزمین «نایری»
سرور بزرگ شهر «توشپا شهر» در برابر «خالدی»
به نیاز، آمد
برای (جلب) مرحمت خدای «خالدی»
این...
و سپس،
او «ایشپوینی»
این حیوانات و اشیا را
در مسیر دروازه های، معبد خدای «خالدی» گذارد.
در «موساسیر» رمه های (اهدایی) را، نگهبانان رها کرده، یا در نگهداری آنها کوتاهی کرده بودند.
از برابر دروازههای (معبد) خدای «خالدی» دزدیدند و فروختند.
اینکه در اینهنگام که آنها «ایشپوینی» پسر «ساردور» و «منوا» پسر اپشیوینی
به شهر موساسیر
برای تقدس آمدند
رمه ای به خدای «خالدی»
تقدیم داشته و چنین گفتند:
آن کس که این رمه های رها شده را از جلوی دروازه «خالدی»
بدزدد، آن کس که ببیند آنها را می دزدند، و خود را در تاریکی و خفا پنهان سازد، آن کس که در مرکز شهر «موساسیر» زندگی میکند.
و میشنود شخصی (این) رمهها را، از برابر دروازههای «خالدی» دزدیده و به همراه (خود) برده است، و از نابودی آنها، ناراحت (افسرده) نمیشود، به چنین آدمی، خدای «خالدی» مرحمت ندارد، و نسل او را از روی زمین برخواهد داشت.
هر کس این کتیبه را از این جا بردارد، هر کس این کتیبه را بشکند، هر کس که به کس دیگر بگوید «برو... این کتیبه را بشکن، تمامی خدایان شهر «موساسیر» خدای «خالدی»، خدای «هوا» و خدای «خورشید» نسلش را از روی زمین، برخواهند داشت.
منابع و مآخذ:
1. محمود پدرام، تمدن مهاباد، چاپ 1373، نشر هور
2. عبدالحسین آذرنگ، تاریخ تمدن، هنری لوکاس، چاپ اول 1372، کیهان
3. یونس مروارید، مراغه، چاپ دوم 1371، انتشارات علمی
4. اشنویه گنجینه آثار باستانی، پرویز راد، روزنامه کیهان 17 بهمن 1374
نظرات
به اعتقاد بنده یکی از عوامل عدم توسعهی اشنویه علیرغم قدمت و دیرینگی آن به وابسته بودن آن به نقده تا سال 76بود. متأسفانه در میان این دو شهر نیز شکافهای قومی- مذهبی و سیاسی عمیقی وجود داشته و دارد و نیز این شهر در ایام جنگ تحمیلی جنگزده بوده است. اشنویه یکی از زیباترین چشماندازهای طبیعی استان و کردستان ایران را داراست. امید آنکه در چشماندازهای توسعهی دولت، مورد توجه قرار گرفته و رنگ محرومیت از چهرهی زیبای آن زدوده شود.<br /> شهروندی از اشنویه
salam aghaye binam mesle inke shoma daraye havas parti hastin. lotfan be tarikhe oshnu yek bare diger ba deghat negah konid .bedanid ke in shahr yeki az shahrhaye bastaniye azerbaycan mibashad
یک بار از شهر اشنویه عبور کردم که از ارومیه به بانه رفتم مناظر بسیار زیبایی دارد ولی اطلاعی از قدمت تاریخی آن را نداشتم بسیار خوشحالم که از آن شهر و منطقه زیبا اطلاعات جدیدی پیدا کردم باتشکر راوان از شما
ضمن تشکر از ارائه اطلاعات جالب توسط نویسنده محترم<br /> جای تاسف دارد که از ورود اسلام با عنوانهای « محل تاخت و تاز اعراب»« لشکر گاه اعراب» نام برده است. در حالیکه در آن زمان مسئله ای به نام اعراب وجود نداشته و آنها خودرا مسلمان می نامیدند و با آن سپاه تعداد زیادی از کردهای مسلمان شده همراه بودند و اگر آنها نبودند یاران رسول خدا نمی توانستند به آسانی به اشنویه کوهستانی و سردسیر برسند. اسامی نام برده شده نیز به مثل بکیر و سلمان و ولید صحابه های جلیل و عادلی بودند که با برخوردهای موحدانه خود اسلام را در میان ملل زیر سلطه امپراطوری مستبد ساسانی ترویج کردند. متاسفانه تحت تاثیر مورخین غیر منصف که بی دلیل در مقابل اسلام موضع منفی گرفته اند و تحت تاثیر کتابهای غیر علمی این دیدگاه رواج پیدا کرده که اعراب آمدند و همه جا را غارت کردند و مردم را به قبول اسلام مجبور کردند. برای کسب اطلاعات بیشتر امید است نویسنده محقق و محترم به کتابهای حسن محمود حسن و کتاب کردستان چگونه آزاد شد اینجانب مراجعه فرماید. با تشکر مجدد صلاح الدین عباسی.مهاباد
از مطالب خوبتان ممنونم
سپاسگذارم ازاینکه درباره شهرم اشنویه زحمتهای فراوانی کشیده اید جناب راد.
آریاـ اشنویه
29 تیر 1391 - 01:23سلام دوست گرامی زیبا نوشتیو تحقیق کرده ای امیدوارم الله پشت وپناهت باشه